عاشقی درد و سری بود نمی دانستم

 

عاشقی درد و سری بود نمی دانستم

 
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
 
 پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم
 
شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم
 
 آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
 
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
 
 آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
 
از تو بر ما گذري بود نمیدانستیم
 
 اینهمه چشم به راهی نگرانم كرده
 
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
 
(صابر خراساني)
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1393برچسب:, | 4:25 بعد از ظهر | نویسنده : الف.شین |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • داتیس چت