خدا خانه دارد

 

فک کن از این دیوارها خسته شده باشی. از اینکه مدام سرت می خوره به محدوده های تنگ خودت. به دیوارهایی که گاهی خشت هاش رو خودت آوردی.

فک کن دلت هوای آزادی کرده باشه نه اون آزادیی که فقط مجسمه ای و به درد سخنرانی و شعار و بیانیه می خوره. یه جور آزادی بی حد و حصر که بتونی دستات رو از دو طرف باز کنی ، سرت رو بگیری بالای بالا و با هیچ سقفی تصادف نکنی. رهای رها...

نه اصلاً به یه چیز دیگه فک کن. فک کن دلت از رنگها گرفته باشه از ریاها، از تظاهر، از چهره های پشت رنگ ها، دلت بی رنگی بخواد.

فک کن یه حال غیر منطقی بهت دست داده باشه که هر استدلالی حوصلت رو سر ببره. دلت بخواد مثل بجه ها پاهات رو بزنی زمین و داد بزنی من این و می خوام و منظورت از این، خدایی باشه که این نزدیکیه...

یه دفه میونه ات با خدای دورِ استدلالیون به هم خورده باشه.اونا بهت می گن: ببین عزیزم همونطور که این پنکه کار می کنه یعنی نیرویی هست که این پره ها رو می چرخونه پس ببین جهان به این بزرگی ... پس حتماً خدایی داره...

فک کن یه جورایی حوصلت از این حرفا سر رفته باشه دلت بخواد لمسش کنی مثل بجه ها که دوس دارن برق تو سیم رو هم تجربه کنن!

 

دلت هوای  خدایی رو کرده باشه که می شه سر گذاشت رو شونش و غربت سالهای هبوط رو گریه کرد.

خدایی که بشه چنگ زد بع لباسش و التماس کرد. خدایی که بغل باز می کنه تا در آغوشت بگیره

 خدایی که صدات می کنه: « و سارعوا الی مغفرةٍ من ربکم»

 

خدایی که می شه دورش چرخید و مثل داستان موسی و شبان بهش گفت: الهی دورت بگردم

بابا زور که نیست! من الان این جوریم که دلم نمی خواد خدام پشت سلسله علت ها و معلو لها ته یه رشته دور و دراز ایستاده باشه. می خوام همین کنارم باشه دَم دست!

نمی خوام اول به یه عالمه کهکشون و آسمون و منظومه فک کنم و بعد نتیجه بگیرم که اون بالای سر همشون ایستاده!

 

خوب به همه اینا فک کردی حالا فک کن خدای روی زمین خونه داره. خدای روی زمین خونه داره و خونش از جنس دیوار نیست. از جنس فضای بازه. بیت عتیق! سرزمین آزادی. تجربه نوعی رهایی که  هیچ وقت نداشتی حتی رهایی از خودت.

خدای روی زمین خونه داره، یه خونه ساده مکعبی، با هندسه ای ساده اما عجیب. میشه سر گذاشت روی شونه های سنگی اون خونه و گریه کرد حس کرد صاحب خونه نزدیکه...

می شه پرده خونه رو گرفت جوری که انگار دامنش رو گرفتی. خونه بی رنگی. خونه آزاد، خونه نزدیک، بیت ا...

 

حتی حسرتش هم شیرینه...1



 

 

[1] برگرفته از کتاب خدا خانه دارد اثر ماندگار خانم فاطمه شهیدی

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:, | 5:7 بعد از ظهر | نویسنده : الف.شین |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.

  • داتیس چت